سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهمانی رفتن با کودک

خاطرات نوروزی

بالاخره مهمان های نوروزی ما(خاله هایم)هم به خانه ی ما آمدند وقتی مهمانان رسیدند من به مادرم درپذیرایی کمک کردم وبه بچه هایشان اسباب بازی می دادم و تا سرگرم بشوند من به همراه علی ومحمد(پسرخاله هایم) رفتیم سر پله و راجع به نرم افزارها وبازی های گوشی وتبلت صحبت می کردیم بعد ازخوردن شام پدرم به خاطر اینکه عروسی در پیش بود؛ آهنگ گذاشت ومن و علی و محمد کردی رقصیدیم


نوشته شده در جمعه 93/1/15ساعت 10:38 عصر توسط ابوالفضل توکلی | نظر